امروز توی راه، علامت تعجب را دیدم. ناراحت بود.
گفتم: چی شده علامت؟ چرا ناراحتی؟
گفت: اعصابم خیلی خرده. قبلا از من خیلی استفاده میشد، ولی الان اصلا این طور نیست. مگه تو دستور زبان نبود که هر جا چیز تعجب آوری بود، من هم باید اونجا باشم.
گفتم: حتما چیز تعجب آوری وجود نداشته که تو اونجا باشی.
علامت تعجب گفت: همین خبر را ببین. نوشته است «سایپا هر ماه دو سه بار قیمت ساینا را افزایش میدهد.»، ولی آخر جمله به این تعجب برانگیزی به جای منِ علامت تعجب، از نقطه استفاده کردند.
گفتم: خوب اینها که خیلی عادیه. مردم عادت کردن. خود مغازه دارها فاکتور به فاکتور قیمت خریدشون بیشتر میشه و مجبورن گرونتر بفروشن. چیز زیاد تعجب برانگیزی نیست که قرار باشه از وجود نازنین شما استفاده کنند.
گفت: اصلا اینو ولش کن، خبرگزاریها از قول هادی عامل گفته اند: «علت حضور حسن یزدانی در بازیهای آسیایی با وجود مصدومیت این بود که میخواسته با پاداش مدال طلا هزینههای سنگین عروسی خودش را تأمین کند.» این که واقعا تعجب داره. نداره؟
گفتم: کجاش تعجب داره؟ هم مخارج سنگین عروسی عادیه و هم مصدومیت ورزشکارها، مخصوصا کشتی گیرها.
علامت تعجب گفت: باشه این هم حق با شما. ولی اینو چی میگی؟
آخر خبری که نوشته بود: «چهار قلاده ببر زنده عقب یک نیسان آبی کشف شدند» هم علامت تعجب نگذاشته اند.
گفتم: «کلا از خط نیسان آبی بیا بیرون. نیسان آبی این قدر کارهای خاصی میکنه که این چیزها در مقابلش طبیعی شده. مثلا نور بالا میزنه که درخت از جلو راهش بره کنار.
علامت تعجب با ناامیدی گفت: واقعا حق با توست. قانع شدم که حق دارند از من استفاده نکنند؛ و شروع کرد به گریه کردن.
گفتم: ببین نقطه و ویرگول دارن با سرعت میان این سمت. گریه نکن، زشته جلو بقیه علائم نگارشی.
علامت تعجب با ناراحتی گفت: اصلا کاش من بمیرم تو و هر چی علامت نگارشی هست، از دستم راحت بشین.
در همین حین نقطه و ویرگول رسیدند و به علامت تعجب گفتند: معلوم هست کجایی؟ یک خبر هست با عنوان کاهش قیمت روغن. باید بری آخر این خبر.
با خوشحالی به علامت تعجب گفتم: تبریک به من، تبریک به تو، تبریک به همه. این که یک چیزی ارزون شده واقعا تعجب برانگیزه. بهت نیاز دارن.
علامت تعجب گفت: از کجا معلوم خبرش حقیقت داشته باشه؟
گفتم: حالا زیاد درگیر این مسائل نشو. فقط زود باش برو که الان بدجور بهت احساس نیاز میشه.
علامت تعجب با خوشحالی رفت و آخر جمله خبری «کاهش قیمت روغن» ایستاد.